Ahmad yazdany

Ahmad yazdany
قلعه فیروزکوه

۱۳۹۸ اسفند ۲۹, پنجشنبه

حریص

پیرمردی حریص و بد احوال
هنرش جمع کردن اموال
وقت بیماری از خدایش خواست
که بده بازهم کمی از مال
تا که برخاستم زبستر من
نشوم بازهم خراب احوال
تا زمانی که پیر گشتم من
ببرم اندی ز مالم حال ،
آمد از ره اجل به او فرمود
دیر شد ، موسم است وقت زوال
داده شد آنهمه به تو اخطار
که نکن جمع از حرام و حلال
نشنیدی و کرده ای کارت
کرده ای زندگی به آن منوال
حال پایان عمر تو آمد
نیست سهمی برایت از اقبال
تازه اکنون در اوّل راهی
میکند آخرت تو را بد حال
کرده ای آنچه را که تو با خود
حاصلش گشت مرگ و اضمحلال
هیچ عاقل چنین که کردی تو
نکند ای اسیر جاه و جلال
خوردنش مال وارث است و جواب
می کند قامت الف را دال
هرکسی نشنود سخن ، روزی

میشود وقت پاسخ خود لال .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر