گفتی که بیــــا کنــــارِ هم ما با هم
از شعــــر بگـوئیم و نپیچیم به هم
من آمدم و ندیدمـــــت ای ســــاقی
بدنام منـــــم ،نیــــامدی دورو برم
ترس تو برای چیست ؟گفتی شـاید
شعرت شده چاه و من برایش آهم
احمدیزدانی
همانطور که از نامش پیداست ،اینجا وبلاگی برای انتشار اشعار طنز میباشد از لودگی و لطیفه های مستهجن دلخورم ، تلاش میکنم تا نوعی طنز طنّازانه که قابل ارائه در خانواده ها و جمعهای دوستانۀ متشخّص باشد را ارائه دهم ، در فرصتهای به وجود آمده اشعار غیر طنز را کار میکنم .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر