بایکوتم در انزوای خانه ام
گِرد شمع جان خود پروانه ام
راحتم از همنشینان دو رو
بار تنهائی به روی شانه ام
در کشاکش با لهیب قدرتم
در خیال درد و رنج ملّتم
کاغذ از خون قلم رنگین کنم
با نوشتن از غم خود راحتم
در خودم لولیده با تنهائیم
گوشه ی تنهائیم دارائیم
خلوتم اوج سعادتمندیماشک خونین قلم مانائیم .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر