میمیرم و تو پشیمان ولی چه سود
در بودنم که نبودی رفیق راه
یکعمر رنج کشیدم سکوت بود
همخانه با دل من ، خانه ام گواه
حالا عزیز من تو به راه خودت برو
میبینم آخر آنرا ،توئی و آه
تردید داری و باور نمیکنی
من مثل سلطنت و تو خیالِ شاه
در پشت سر همه افسوس و آه سرد
در روبروی تو گرگان راه و چاه
یعقوب منتظر است و نمیرسد
پیراهنی که به یوسف شود گواه.
#احمدیزدانی
@ahmadyazdany
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر