Ahmad yazdany

Ahmad yazdany
قلعه فیروزکوه

۱۳۹۸ فروردین ۲۲, پنجشنبه

طوفان تو

طوفان تو و کشتی عشق من و یک راز
آرام نشو ،موج بساز و به من انداز
من منتظر زلزله ی وحشی یادت
تا باز گشائی به تکانی درِ دل باز

دامن تو

داده است شفا به کور پیراهن تو
ای جان جهان مست ز بوی تن تو
سرگشته و حیران و غریبم ای عشق ،
من آمده ام ، دست من و دامن تو .

آستین و مار

شد دوره دوره ی بی بند‌ و بارها
در آستین زمان رفته مارها
بازار عشق کساد است عاشقان
غمگین و دلزده از نابکارها 
#کوتوال_خندان .