Ahmad yazdany

Ahmad yazdany
قلعه فیروزکوه

۱۳۹۷ شهریور ۴, یکشنبه

پته ها روی آب دریا شد

وقت غوغای دولتی ها شد
دود آتش به چشم ماها شد
خودشان چند گروه و چند حزبند
پته ها روی آب دریا شد
ندهند پاسخ کسی اکنون
چونکه مغلوبه کارِ دعوا شد
از نژادو طوایفی چندند
نوبتی آسیاب بالا شد
چون عوض میشود رئیس هردور
کارشان مثل طنز ملّا شد
فاتحه خوانده شد دگر جانم
پاچه خواری ملاک دنیا شد
یا که باید بگوشه ای ساکت
یا که بازیچه ی نظرها شد
با کسی چون رفیق و هم پیکند
عملش شمع مجلس آرا شد
در تعارف برادران هستند
در عمل دشمنی هویدا شد
تا که همراهشان شوی کارت
قصّه ی یوسف و زلیخا شد
وای از وقت رنجشِ از تو
آبرویت سرِ گذرها شد
ماجراهای خنده داری هست
جوجه شاعر ادیب دانا شد
هرکه را میلشان نباشد ، او
سخنش سهل و زیر پاها شد
بی هنر تاج بر سرِ هنر است
دردِ این روزگار رسوا شد
مثلاً میکنند رصد اوضاع
کارِ دنیا چه بی مسمّا شد
گفتم اینها بماندو شاید
روزگاری حکایت از ما شد.
#کوتوال

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر